خسته ام
خسته ی خسته از نامهربونیا از بی احساسی ادمایی که جز خوشون کسی رو نمی بینن اگه
بلای که سر ما اوردن سر تو هم اوردن اگه از دست این دنیا خسته شدی اگه دیگه نمی
خوای وقتی می خوابی چشاتو باز کنی همین جا بمون شاید بتونیم حرف همدیگرو بفهمیم خوش
اومدی ..........
دوست دارم از این به بعد اینجا بنویسم نمی دونم چرا ولی می دونم اینجا گورستان خاطرات منه خاطراتی که یه وقتای عذابم میده و گاهی از خنده روده برم می کنه اینجا محل خودم بودنه ژس دوباره بر می کردم بس سلااااااااااااااااااااااااام
حامد
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 ساعت 03:24 ق.ظ