حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

ای ستاره ای که پیش دیده ی منی


ای ستاره ها که از جهان دور 
چشمتان به چشم بی فروغ ماست
نامی از زمین و از بشر شنیده اید ؟
در میان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید؟
این غبار محنتی که در دل فضاست
این دیار وحشتی که در فضا رهاست
این سرای ظلمتی که آشیان ماست
در پی تباهی شماست
گوشتان اگر بناله ی من آشناست
از سفینه ای که می رود بسوی ماه
از مسافری که می رسد ز گرد راه
از زمین فتنه گر حذر کنید
پای این بشر اگر به آسمان رسد
روزگارتان چو روزگار ما سیاست
ای ستاره ای که پیش دیده ی منی
باورت نمی شود که در زمین
هر کجا به هر که می رسی 
خنجری میان مشت خود نهفته است
پشت هر شکو فه ی تبسمی
خار جانگزای حیله ای شکفته است.
آن که با تو می زند صلای مهر
جز به فکر غارت دل تو نیست
گر چراغ روشنی به راه تست
چشم گرگ جاودان گرسنه ایست
ای ستاره ما سلاممان بهانه است
عشقمان دروغ جاو دانه است
در زمین زبان حق بریده اند
 حق زبان تازیانه است
و انکه با تو صادقانه درد و دل می کند
های های گریه ی شبانه است
ای ستاره باورت نمی شود
در میان باغ بی ترانه ی زمین
ساقه های سبز آشتی شکسته است
لاله های سرخ دوستی فسر ده است
غنچه های نورس امید لب به خنده وا نکرده مرده است
پرچم بلند سرو راستی سر به خاک غم سپرده است
ای ستاره باورت نمی شود                 
 آن سپیده دم که با صفا و ناز
در فضای بی کرانه می دمید
دیگر از زمین رمیده است
این سپیده ها سپیده نیست
رنگ چهره ی زمین پریده است
ای ستاره ای ستاره ی غریب             
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعره ی گلوله های آتشین             
از صفای گو نه های آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجه های دردناک          
از زوال چهره های نازنین مپرس
پیش چشم کو دکان بی پناه               
از نگاه مادران شرمگین مپرس
در جهنمی که از جهان جداست
در جهنمی که که پیش دیده ی خداست
از لهیب کو ره ها و کوه نعش ها
از غریو زنده ها میان شعله ها
بیش از این مپرس
بیش از این مپرس
 ای ستاره ای ستاره ی غریب 
ما اگر ز خا طر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمی رسد ؟
ما صدای گریه مان به آسمان رسید     
از خدا چرا صدا نمی رسد؟
بگذریم از این ترانه های درد
بگذریم از این فسانه های تلخ
بگذر از من ای ستاره شب گذشت
قصه ی سیاه مردم زمین
بسته راه خواب ناز تو
می گریزد از فغان سرد من
گوش از ترانه بی نیاز تو
ای که دست من بدامنت نمی رسد
اشک من بدامن تو می چکد
با نسیم دلکش سحر
چشم خسته ی تو بسته می شود
بی تو در حصار این شب سیاه
عقده های گریه ی شبانه ام
در گلو شکسته می شود
     
   فریدون مشیری"

نظرات 7 + ارسال نظر
مرتضی دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:03 ب.ظ http://www.mortezacamry.blogsky.com

آقا محمد این آمار گیر را چه جوری تو وبلاگ انداختی

کدومشون عزیز

ساینا دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ

سلام
فریدون و شعرهاش فوق العاده ست !
همیشه بهترین ها را میگه !!!

مرتضی دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:03 ب.ظ http://www.mortezacamry.blogsky.com

آمار گیر سمت راست وبلاگت

این که از قابلیتهای خود بلاگ اسکای هستش
شمام که دارینش
البته اون سمت راستیه رو میگم

گل یخ دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.Moeineh.blogsky.com

سلام آقا محمد مثل همیشه عالی بود این شعره منو به یاد خاطراتم انداخت قدیما هر شب اینو می خوندم. ببخشید چند وقته بهتون سر نزنم نگین بی وفا شدم!مراقب خودتون باشید بای بای

اول سلام
نظر لطفتونه
اگر به یاد خاطرات خوشی بای این شعر داشتینه خوب این با عث سرور منه
خوب اشکال نداره ولی از این به بعد بیشتر بیا و سر بزن
ممنون از لطفتون شمام مراقب خودتون باشین
تا دیدار بعد در پناه حق

پاییز برگ ریزان پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ق.ظ http://azi.blogsky.com

به روزم...

گل بانو پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ب.ظ http://yase-ghamgin.blogfa.com

ایول
عا لیه
خیلی قشنگ بود

کامبیز جمعه 14 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:53 ق.ظ http://kambiz-64.blogsky.com

ای ستاره ما سلاممان بهانه است
عشقمان دروغ جاودانه است

سلام آقا محمد
شعر قشنگیه. یکم دل آدم می گیره.
آره هنوز بیدارم! خودت پرسیدی٬ اون گوشه نوشته!
خوشحال میشم هر موقع آپ کردی خبرم کنی
بای...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد